خلاصه کتاب
همیشه میدانستم که همراهی ات با آن عطر دلپذیر، رویایی است که تنها میتوان با خود از آن یاد نمود. همیشه میدانستی که من، تُردتر از آنم که ندیدن هایت را بپذیریم و اگر نیایی و بر هیجان بی رنگ نگاهم قدم نگذاری، فرو خواهم شکست.تو نبودی و کسی آمد که بر جایگاه خیالت نشست و سلطانی کرد و عطر ماندگارت را شست و بهشت را بر من فرود آورد. تو نبودی …(مقدمه)
https://niceroman.ir/?p=3366
لینک کوتاه مطلب: