خلاصه کتاب
طوفان های اواسط ژانویه، آنقدر غیرقابل تحمل شده بود که با هر قدم، سیلاب برف بر پیکر تب آلودش هجوم می آورد و او را هر لحظه ناامیدتر می کرد. به یکباره صدای جیغ مخدوشگر بانو کلورین منطقه ی کوهستانی نوانخانه را لرزاند: – فرار کرد!… آگوستوس فرار کرد. نفسش بی محابا حبس گشت. پاهای برهنه قندیل بسته اش را به سستی از میان تورم برف سنگین کوهستان آزاد کرد؛
https://niceroman.ir/?p=4583
لینک کوتاه مطلب: