خلاصه کتاب
در این بلبشوی نابه سامانی کافه، نمی دانم یکهو به ایران آمدن این لهراسب و ونداد از کجا سر برآورده بود؟ حالا مثلا در این بلبشو نمی آمدند، اتفاقی می افتاد؟ واجب بود تخصصشان را زودتر از موعد بگیرند که مامان و خاله، به جان ما بیوفتند تا جانمان به لبمان برسد؟ خوشم می آمد لیلا که از هفت دولت آزاد، چپیده بود در اتاقش تا پروپوزالش را روبراه کند … آن وقت من مانده بودم در خدمت مامان … مامان هم در این میان صرفه جویی می کرد و جدای از دست هایم، از گوش هایم هم کار می می کشید
https://niceroman.ir/?p=2717
لینک کوتاه مطلب: