خلاصه کتاب
مادر جوانی با وجود دختری نوجوان تصمیم به ازدواجی اشتباه میگیرد…قسمتی از متن رمان آغوش سرخ: جلوتر رفت.آیلار به پهلو خوابیده بود و بند نازک لباسش روی شانه ظریفش افتاده بود.شکم صاف و خوش رنگش کاملا” نمایان بود و موهای بلند و به رنگ شبقش روی بالشت سفید پخش شده بود.دهان کوچکش کمی باز بود و مژگان بلندش بر گونه های برجسته اش که همانند آلما بود سایه انداخته بود.نفس بهداد برای لحظه ایی کوتاه از این همه ظرافت و زیبایی گرفت.شانه هایظریف و دستهای کوچکش که ملحفه را در چنگش فشرده بود باعث شد جلوتر برود و آرام روی تخت بنشیند.گردنبند ظریفش باز هم میان اندامهایش افتاده بود و بهداد بی اختیار دستی به پشت گردنش کشید.داغ شده بود!
پایان خوش
https://niceroman.ir/?p=9048
لینک کوتاه مطلب: