خلاصه کتاب
سمانه دختر سر زنده و شادی که عاشقانه پسر همسایه خانه قدیمی پدرش را دوست دارد به گونه ای که
حتی از تب عشق اون توهم فرزند داشتن از اورا میزند و اما فرهادی که حتی در کودکی سر سوزنی اهمیت
به سمانه نمیداد وقتی سمانه در خانه اش را برای فرزندان خیالیشان میزد مات زیبایی و خانوم بودن او شده بود
و اما فرهاد هم شکست زیادی در زندگی دیده بود آیا ممکن است سمانه را برای مرهم درد هایش برگزیند…
https://niceroman.ir/?p=4051
لینک کوتاه مطلب: