اعصابش به شدت خرد شده بود، پرونده را جلویش روی میز پرت کرد.خب، این پرونده، اینم شواهد، میخوام بدونم ازش چی میفهمی؟ فرد رو به رویش سرش را پایین انداخته بود و با دستانش ور می رفت. با این بیخیالی، او بیشتر عصبانی شد و کف دستانش را به شدت روی میز کوبید، که صدای بدی ایجاد کرد.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.