خلاصه کتاب
ترانه و پدرش که سالهاست قطع نخاع شده است؛ به خانه ای در جنوب شهر نقل مکان میکنند. ترانه در رفت و آمد به مدرسه با صاحب مغازه ی شیشه بُری بر خورد میکند. پسری جوان و پر شر و شور به نام شهیاد. که در آن محله شناس است و قدرتش زبان زد است. اما یک پسر لات چگونه میتواند توجه ترانه را جلب کند؟ آیا ترانه اهلی و دلداده ی او میشود؟ اگر آن ها عاشق و شیفته ی یکدیگر بشوند؛ چه مانعی سر راهشان قرار میگیرد؟! آیا مانع زورش بیشتر است یا شهیاد شیشه بُر؟
همه و همه جواب این سوالات در رمان غیرقابل پیش بینی صبورِ وحشی...
https://niceroman.ir/?p=9297
لینک کوتاه مطلب: