خلاصه کتاب
جنی دختر جوانیست که سالهاست از طعم مهر و محبت پدرانه دور بوده و حال پدرش خواستار دیدار با اوست. با بازگشت او به زادگاهاش، دنیای تاریکی او را به سمت خود فرامیخواند. «مرگ» حوالی زندگانی دخترک پرسه میزند. زمزمهای او را به سمت بیراههها میکشاند و لبخند «مرگ» او را به آغوشش دعوت مینماید. دریاچهای شفابخش که وعدهی یک زندگی جاودانه را میدهد؛ اما برای او تنها «مرگ» را به دنبال دارد! دریاچهای نقرهگون که غریبههای آشنایی را به سمتش هدایت میکند و....
https://niceroman.ir/?p=1294
لینک کوتاه مطلب: