همین که پام رو از ساختمون بزرگ بیمارستان با اون محیط بسته و هوای دم کرده اش بیرون گذاشتم،
ریه هام رو با یه دم عمیق به مهمونی هوای پاک یه عصر بهاری توی اردیبهشت ماه دعوت کردم.قصد داشتم بازدمم رو بیرون بدم
که با ضربه ی دست کسی .به کتفم بازدم که هیچی؛قلبم رو هم توی دهنم حس کردم….
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.