خلاصه کتاب
پروانه های ظریفمان را، نمی توانیم در آغوش بگیریم شاید! ولی با اینحال، جنگیدیم و حمایت کردیم ارتشی را که هفت پروانه هدایت اش می کردند! ما سه کهنه سربازیم که تا آخرین نفس برای این ارتش می جنگیم؛ می جنگیم تا امید در روح دنیا بدمد! در خاطراتی که خیلی درخشان بودند باران می بارد، حتی زمانی که تنهایی می رقصیم.
https://niceroman.ir/?p=2797
لینک کوتاه مطلب: