خلاصه کتاب
مامان-هاله دخترم
-جونم مامان
مامان-زنگ میزنن عزیزم فکر کنم باباته برو زودتر درو باز کن
-چشم
چادرمو سر کردمو دم در رفتم درو باز کردم حدس مامان درست بود خودمو لوس کردمو گفتم
-سلام بابای گلم
بابا-سلام دخترم
-خسته نباشی
-ادم همچین دختر قشنگی داشته باشه و خسته بشه از کارو زندگی؟!!!
-مرسی باباجون
همراه بابا وارد خونه شدیم سریع چای رو اوردم
بابا-دستت درد نکنه دخترم
-خواهش میکنم
بابا-مامانت کو؟
https://niceroman.ir/?p=450
لینک کوتاه مطلب: