خلاصه کتاب
قرمز شدن گوشهاش و پیوند خوردن ابروهاش مثل هورت کشیدن یه لیوان شربت خنک بود. #طعم_نعنایی و با تکههای یخ!
خواستم رد بشم که عصاش رو جلوی درگاه گذاشت و مانعم شد.
– من آدمی نیستم که برپایه حرفهای یه دختر بچه قید کاری که میخوام انجام بدم رو بزنم.
سرش رو از روی تأسف تکون داد و گفت: تیرت بد به سنگ خورد ال…نا!
به خاطر تلفظ افتضاح اسمم از زبونش سیخ شدن موهای بدنم رو حس کردم. جوری لام اسمم رو تلفظ کرد که مطمئن بودم تا چند وقت از شنیدن اسمم و هر کلمهای که لام داره چندشم میشه.
– کاشکی یک صدمی که روون فارسی حرف میزنی فرهنگ ایرانی جماعت رو درک میکردی… نه آقا… تو خون ما نیست کسی رو از خونهمون بیرون کنیم… حالا اون میخواد #بازیکن تیم دسته سه باشه یا ادواردو ایتزوی #نارسیسیتی #یوونتوس.
https://niceroman.ir/?p=544
لینک کوتاه مطلب: