خلاصه کتاب
اخرش تلخیه به جون خودت … الان جفتمون بعد از اینهمه دویدن برای حسمون نرسیدیم!
چقدر تلخ از زانو اویز شدیم وبه زمین خیره شدیم واشک ریختیم اونهم تنهایی … کاش از اولشم من تنهایی تو هم تنهایی هر کدوم راه جدا و تنهایی میرفتیم یکی شدن رسم من و تو نبود.
اخرشم رسم قصه من و تو این نبود تو تنهایی من تنهایی هدیه نصفه شبامون از خواب پریدنای یواشکی و اشک ریختن باشه!
https://niceroman.ir/?p=2653
لینک کوتاه مطلب: