خلاصه کتاب
پلکهای متورمم را به زحمت می گشایم و به ساعتی که روی میز کنار تخت قرار دارد، نگاه می کنم. آه از نهادم بلند می شود! دو و سی و پنج دقیقه بامداد را نشان می دهد و این به آن معناست که تلاش نفسگیر من برای خوابیدن، بی نتیجه مانده است! چاره ای نداشتم، بدن خسته ام را تکانی دادم و از روی میز، بسته قرصی را برداشته و یکی از آنها را از جلد خارج می کنم و با جرعه ای آب، به زحمت می بلعم.
https://niceroman.ir/?p=2573
لینک کوتاه مطلب: