خلاصه کتاب
ماموریت برگشت عقد و عروسی را باهم دیگر برگزار کرده و سر خانه و زندگیمان برویم … صیغه به وسیله ی بوه دَدَه جاری میشود و من بالاخره به مراد دلم میرسم و خوشحالی تمام رگ و پی وجودم را فرا میگیرد و من باورم نمیشود که زن باشارم شده ام! شب از نیمه گذشته است … از حس خوشحالی که دارم نمیتوانم پلک روی هم بگذارم
https://niceroman.ir/?p=1869
لینک کوتاه مطلب: