امیر در حالی که راه می رفت گوشی اش را درآورد به کامیار زنگ زد بار اول بوق خورد ولی کامیار برنداشت بار دوم هم همینطور شد بار سوم:مشترک مورد نظر خاموش می باشد. امیر طاقتش تمام شد این چند روز بسیار کم طاقت شدهه بود ،انگار این نهایی آزارش می داد.گوشی را بی فکر بر زمین کوبید. گوشی بیچاره صد تکه شد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.