خلاصه کتاب
سعی کردم یکم آرامشم رو حفظ کنم، بدون این که نگاهش کنم لب تر کردم و با صدای لرزونی گفتم: آرتین، به قرآن فق..فقط می..می خواستم مامانمو ببینم…ب. خدا.. اون لحن آروم به یک باره فرو ریخت و با عربده ای که توی صورتم زد، کلا لال شدم … تو غلط کردی! مگه نگفتم خانواده بی خانواده … مگه نگفتم حق نداری از این جهنم بری بیرون! مگه نگفتم اگه از اعتمادم سو استفاده کنی میشم اون آرتینی که همتون ازش وحشت دارید؟ مگه نگفتم وقتی پای اون عقدنامه کوفتی رو امضا کردی
https://niceroman.ir/?p=2239
لینک کوتاه مطلب: