به غیر از خونواده دایی پژمان، خوانواده خاله پروین و دایی ناصر، هم اومدن و به جمعمون اضافه شدن. دیگه جمع دختر و پسرا خیلی زیاد شدن. طبق معمول همیشه بعد از خوردن جوجه زعفرانی که دایی ناصر خوش مرام درست کرد، همه اومدن واسه بازی والیبال، دایی ناصر از میون بزرگترا اومد و توپو بدست گرفت، شد ولوله وهمهمه!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.