خلاصه کتاب
توی دنیای من پر از غمه. پر از شادی های مبهمه،پر از و دم و باز دمه.آری من هیچگاه از امید دست نخواهیم کشید و تو بدان که من تا لحظه ی فرا رسیدن مرگم در کنار تو خواهم ماند یار من!روزی که خبرِ به گوشِت بخوره اولش باخودت میگی این همونی بود که اذیتش کردم ناراحتش کردم یاد شوخیام وشیطنتهام وخنده هام میوفتی باخودت میگی حیف شد کاش بهش گفته بودم که دوسش دارم کاش انقدر ناراحتش نمیکردم کاش بجای کل کل وشوخی باهاش بجای تنها گذاشتنش، کنارش میموندم سرِ خاکم بغضت میگیره! آخه اون موقع خودم یه لبخند گوشه لبمه بلاخره تموم شد؛ غصه هام، سختیام، دلتنگیام،استرسام…
https://niceroman.ir/?p=3100
لینک کوتاه مطلب: