خلاصه کتاب
یک مهمانی احمقانه، یک پسر احمق، یک بوسهی احمقانه… زندگی من تقریبا تمام شده بود! تسا مککید توانایی فوقالعادهای برای حل مشکلات داره
از طرفی برای دختری مثل اون، آسون نیست که از اتفاقهایی که دور و اطرافش میفته به راحتی چشمپوشی کنه.
خوشبختانه تسا و خانوادهاش تصمیم میگیرند که کالیفرنیا رو ترک کنند؛ بیشتر از نصف کشور رو طی میکنند و از اونجا دور میشن
تا تسا بتونه لقبی که به عنوان عجیب و غریب بهش داده میشه رو فراموش کنه؛ اما توی سکونتگاه جدید، تگزاس،
تسا نمیدونه که به خاطر بوسیدن پسر مرموز شهر، به دردسرهایی میفته که هیچوقت تصورش رو هم نمیکرده. مثل مجبور شدن
برای حضور در آکادمی سنت ایلبه که یک مدرسهی شبانهروزی مخفی برای گرگینههاست!
https://niceroman.ir/?p=4159
لینک کوتاه مطلب: