خلاصه کتاب
من خیلی بچه بودم و زیاد به اتفاقایی که دور و اطرافم می فتاد اهمیت نمی دادم ولی بزرگتر که شدم فهمیدم که مینا خانوم قصد داشته ازدواج کنه و شرط طرف مقابلم برای ازدواج این بوده که احسان پیششون زندگی نکنه … بابام که حرفای مینا خانوم و شنیده بود ناراحت شده بود ولی با این وجود به خاطر علاقه ای که به عمو مهام و احسان داشت
https://niceroman.ir/?p=2100
لینک کوتاه مطلب: