دست هایم را به سمت نوری که از مهتابی دیوار کوب هلالی شکل ساطع می شد، نگه داشتم … بیشتر از رنگ لاک و قشنگی ناخنهای مانیکور شده ام، لرزش دستهایم مشهود بود … دستان زیبا و کشیده ام میلرزید و این یعنی من، ترلان: زیباترین عروس امروز آن سالن زیبایی، ترس برش داشته بود
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.