به سختی چشم هام رو باز کردم اما به خاطر نور خورشید که تو چشمام زد دوباره چشمام رو بستم. خواستم توی جام غلط بزنم که با احساس اینکه دستی دورم حلقه شده پشیمون شدم … نگاهی به پشتم انداختم و دیدم دستای مینا دورم حلقه است، پوزخندی زدم بلند شدم و حوله ام رو پوشیدم و مینا رو تکون دادم
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.