خلاصه کتاب
سالها پیش که دفتر نقاشی ام گل و درخت و جنگل و خانه داشت، یک صفحه اش همیشه خالی بود و من دوست داشتم آن صفحه خالی را پر کنم از نداشته هایی که دختر نه ساله کلاس خانم محمدی داشت … صفحه خالی را با خودم برداشتم و آوردم خانه مان … مامان مینو نبود … کلید خانه را داده بود به مادر لادن، همکلاسی و صاحب خانه طبقه بالایی … کلید را گرفتم و از پله های کوتاه پایین رفتم … خانه ما پنج پله هم ازخانه لادن پایین تر بود … البته جمله سازی و ریاضی من همیشه از لادن بهتر بود
https://niceroman.ir/?p=2105
لینک کوتاه مطلب: