حاضر شده بودم داشتم صبونه میخوردم که بابا اومد . من_ سلام بابا_ سلام صب بخیر اخرین لقمه ام خوردم و پاشدم که برم آموزشگاه از مامان خدافظی کردم گه زیر لب جوابمو داد . وای خدا دیوونم کردن دیگه ....
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.