خلاصه کتاب
فضا پر بود از رقص نور و گاز مه مانندی که زیر پای جوانان می لغزید! بوی خاصی در محیط پیچیده بود که بی ربط نبود به چند جوان گوشه ی سالن و سیگاری که بینشان رد و بدل میشد. هر دو ایستاده بودند جلوی میز بار و نگاه یکی از آنها غریبانه و ناخرسند بین جمع می گشت و دیگری بی خیال و بی قید، نخ سیگار کشیده نشده ای میان انگشتانش بازی بازی می کرد و از میان تای انگشتانش نوبت به نوبت تاب می خورد و می رفت تا نزدیک شست و برمی گشت سمت انگشت کوچکش!
https://niceroman.ir/?p=1731
لینک کوتاه مطلب: