خلاصه کتاب
خترک داستان خسته و بیرمقاش را به سوی ویولن کشاند. انگشتان نحیفاش با میلی وافر در پی نواختن بودند! ارشه را همچون تیغ تیز زندگی بر تن زخمی ویولن نواخت؛ آوایی تلخ از همدردی آن دو برخاست، آوایی از آرزوهای محال دخترک، از زندگی برباد رفتهاش، از عشق جانسوزاش…حکایت لیلی هنوز باقیست!
*آخته: معانی و استفادههای بسیار دارد؛ امّا معنای مورد استفاده در اینجا «نواخته» میباشد.
مقصر بود، ولی نه به اندازهی جامعهای که حتی گرگان را نیز میبلعد؛
چه رسد برهی کوچکی چون او!
خطایش زیر پا گذاشتن بایدهایی بود که آرام آرام او را به هبوط سوق داد.
عبور از خط قرمزهایی که جز صلاحش چیزی نبودند، او را از نزدیکان دور و دورتر کرد. و اما امان از لیلی…
https://niceroman.ir/?p=2955
لینک کوتاه مطلب: