خلاصه کتاب
شاید همین عذاب، همین دردها، درد مردن بود؟ شاید قرار بود بعد از تحمل این دردها به اون دنیا پیش بابا و مامان برم؟ دل پر از دردم کمی شاد شد و لبخند کوچکی روی لب های خشک و ترک خورده ام نشست … وقتی به اون دنیا رفتم شکایت همه ی بنده های نامهربونش رو به خدا میکنم، تمام زخمهای تنم رو هم شاهد حرف هام میگیرم … سرفه ای کردم، درد پهلو و سینه ام با هم به سراغم اومدند.
https://niceroman.ir/?p=2493
لینک کوتاه مطلب: