خلاصه کتاب
_وای خدا، من از دست اینا چیکار کنم؟ وایسا بچه مگه دستم بهت نرسه.
آرتین: آذین صبر کن کمکت کنم.
آخه من از دست این دو تا وروجک چیکار کنم؟ إإإ دیدی آب کف و پوست موز بذارن دم در آی کمرم آی دستم.
با کمک آرتین از جام بلند شدم نگاه نگاه کل لباسام به گند کشیده شد از دست این دو تا.
_آرتان، آرتام کارتون ندارم بیاید داخل.
آرتان: واگعا؟«واقعا»
_آره حالا بیاید سرما بخورین پول ندارم ببرمتون دکتر.
بعد از اینکه بچهها اومدن داخل لباساشون رو عوض کردم سفره انداختم تا شام بخورن.
هی امشبم شام ندارم از کنار سفره به تنها داراییهام نگاه کردم:
آرتین، آرتام، آرتان
آرتین ده سالشه و کلاس چهارم اما بر خلاف سنش خیلی بزرگانه و منطقی هستش و در هر شرایطی آدم رو درک میکنه.
https://niceroman.ir/?p=2898
لینک کوتاه مطلب: