خلاصه کتاب
اُرکیده نجفی یه دختر تحصیل کرده است.یه دختر که تو نازو نعمت بزرگ شده وهمه چی داشته.حتی آزادی بیش از حدوتواین بین باسپهرصولتی آشنامیشه.عاشق و دلباخته ش میشه وکم کم اون چیزی که نبایدبشه میشه رابطه ای شکل میگیره که حداقل سرنوشت ارکید رو به لجن میکشه.ارکید ناخواسته پا تو زندگی ای میذاره که نمیدونه خودش اون رو انتخاب کرده یا سپهر.ارکید حامله میشه ولی خونواده ها کم کم میفهمن بچه رو سقط میکنه همه چی بهم میریزه ودرنهایت ارکید با سپهر ازدواج میکنه. درنهایت هردو خوانواده سپهرو ارکید رو طرد میکنن.برای سپهر مشکلی نیست.اونقدر داره که با کمک کارخونه اش زندگیش رو بگذرونه…حالا سه سال از اون روزها گذشته.ارکیده تو کارخونهءحاج رسولی مشغول به کاره.تو این بین امیر حافظ…تک پسر حاج رسولی به خاطر سوء تفاهمی که پیش میاد بدجوری کمر به له کردن ارکیده میبنده …
حالا باید دید ایا ارکیده میتونه به تنهایی با تکیه به مردی مثل سپهر ازپس زندگیش وامیرحافظ مغرور بربیاد ....
https://niceroman.ir/?p=9324
لینک کوتاه مطلب: