خلاصه کتاب
خلاصهای از رمان : داستان در مورد پسری است به نام مهراد صباغ، تاجری موفق و به نام که متهم می شود به سر به نیست کردن دوست و شریک خودش الیاس…
اما قبل از اینکه دستگیر شود می گریزد که بتواند مدارکی برای بی گناهی خودش جمع کند.
در این راه دختری به نام مارال که چند ماه قبل تر به اجبار، مجبور به عقد او شده است، او را تعقیب می کند که با لو دادنش بتواند وی را مجبور به طلاق خودش بکند.
اما مهراد سر بزنگاه متوجه مارال میشود و او را حبس می کند…
آیا مهراد موفق می شود بی گناهی خودش را ثابت کند؟
آیا مارال می تواند خودش را نجات بدهد؟
بخشی از متن رمان اوراکل
اتاق در تاریکی محض فرو رفته بود.
نه چراغ خوابی روشن بود و نه پرده زخیم و تیره اتاق اجازه می داد هیچ نوری از چراغ های داخل کوچه به درون اتاق نفوذ کند.
طبق عادت همیشگی اش لحاف کلفت را از روی خودش کنار زده و به زور قرص خوابی که خورده بود به خوابی نیمه عمیق فرو رفته و از عالم و آدم بی خبر بود.
شاید در کل یک ساعت از خوابیدنش گذشته بود.
این قدر در شش شب قبل بی خوابی کشیده بود که آن شب حریصانه خواب جعلی و کمکی اش را در آغوش گرفته و قصد نداشت بیدار شود.
از نظر خودش دیگر جز خواب هیچ چیزی نمی توانست برایش تسکین باشد.
از بیرون اتاق صدا می آمد.
صدای پا…
کسی داشت می دوید.
ترسان و هراسان می دوید.
تنها عکس العملش به…
https://niceroman.ir/?p=112
لینک کوتاه مطلب: