آریا متعجب از چیزی که شنیده بود به سوی اتاق مادر دوید. زمانی که وارد شد دستانش از حرص می لرزیدند.- مامان اعظم چی میگه؟مادر در حالی که از آیینه ی رو به روی خود تک پسرش را نگاه می ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.