خلاصه کتاب
ماجرا از جوانه زدن عشق در قلب دخترک قصه شروع میشه…. عشق به ارباب جوان روستا… این عشق درقلب دخترک شهری ریشه میزنه تا اینکه روزگار این دو رو به نقطهی عطف میرسونه… پسر قصه ارباب بیرحمی نیست…. بلکه تو قلبش مهر نهفته…. فقط به خاط بیماری روحی که داره خودش رو مشغول کار میکنه که این روح شکنجه دیده رو اروم کنه… روحی که با کوچکترین محرکی اون رو به یاد جهنم ۱۹سالگیش میندازه…. پسری که زود بزرگ شد و جوونی نکرد. این قلب فقط به دو معجون نیاز داره.
https://niceroman.ir/?p=3127
لینک کوتاه مطلب: