خلاصه کتاب
نینا: هانا پاشو! دیر شد، پاشو!
جوری از جام بلند شدم که پا شدنم همانا و برخورد سرم با نینا همانا…
نینا: آخ َسرم بیشعور، چته تو؟
-من چمه؟ تو چته اول صبحی یهو اومدی تو تختم عین الاغ داری عرعر می کنی؟ نمیگی سنکوب می کنم، یهو تو گوشم جیغ میکشی؟
و همزمان با تموم شدن جمله ام، داشتم دوباره به خواب میرفتم که چنان جیغی کشید، این دفعه دو برابر که هیچ ده برابر از جام پریدم که اگه این سقف اتاق بلند نبود حتما باهاش اصابت می کردم!
https://niceroman.ir/?p=2796
لینک کوتاه مطلب: