خلاصه کتاب
عمو اخم در هم میکشد و دست به کمر می ایستد و ترانه با نگاه به ما اشاره میکند که شعر را بخوانیم و ما با خنده هایی که سعی میکنیم پنهانش کنیم، شعر کودکانه ای که از کتاب های خواهر ترانه پیدا کردهایم و در مورد آتشنشان است را شروع به خواندن میکنیم … آتش نشون مهربون … زود باش خودتو برسون … زبون درازی میکنه … آتیش برای مهدمون … سریع و فرز آژیرکشون … بکش براش خط و نشون … شلنگ آبپاش رو بیار … خطر رو دور کن ازمون
https://niceroman.ir/?p=2825
لینک کوتاه مطلب: