خلاصه کتاب
دل تو دلم نبود که بدونم رشته مورد علاقمو قبول شدم یا نه لباسای توی خونه رو با یه مانتو شلوار عوض کردمو شالمو روی سرم مرتب کردم … کیف پولمو کلید خونه رو برداشتمو از اتاقم اومدم بیرون … طبق معمول کسی خونه نبود کفشامو پوشیدمو رفتم بیرون … سعی میکردم تند تند راه برم که زودتر برسم … بعد از ۱۰ دقیقه راه رفتن به دکه روزنامه فروشی رسیدم روزنامه ای از دکه گرفتمو پولشو حساب کردم
https://niceroman.ir/?p=2097
لینک کوتاه مطلب: