نایس رمان
دانلود رمان جدید
دانلود رمان دزد شیطانی (جلد دوم مجموعه دیموناتا) از دارن شان
خلاصه کتاب
کرنل فلک با لکه های نور شکل های عجیب و غریبی درست می کند که در هوا شناور می مانند.او روزی بدون آنکه بداند، با نورها پنجره ای می سازد که به دنیایی دیگر راه دارد و بعد از این اتفاق، زندگی اشزیر و رو می شود. هیولای شیطانی برادرش، آرت، را می دزدد و او برای نجات برادر کوچولویش به قلمروسراپا وحشت آن هیولا قدم می گذارد.
دانلود رمان پستچی از چیستا یثربی
خلاصه کتاب
داستانی که نویسندهٔ آن سرکار خانم چیستا یثربی در حساب اینستاگرام شخصی‌‌شان قرار داده‌اند، داستانی جذاب از دوران عاشقی دخترکی در زمان جنگ بوسنی آنهم به یک پستچی و انتظاری که برای برای او صرف می‌شد …
دانلود رمان هوروش از منیر قاسمی
خلاصه کتاب
مستوره دختر شدیدا درونگرایی که با سختی های زیادی دست به گریبان است،با میعاد رودرو قرار می گیرد، پسری که رک و شوخ بودنش مستوره را به چالش می کشد. داستانی از شهرگنبدهای فیروزه ایی اصفهان، دختر و پسری معمولی با قصه‌ای ساده ولی پرچالش…
دانلود رمان گاهی دست ما نیست از دریا دلنواز
خلاصه کتاب
داستان دختری به اسم هستی که منشی شرکت پسر عموش شاهرخ و امیرسالار هست و عاشق امیر سالاره و خونوادش مجبورش میکنن با پسر عمه اش مسیح ازدواج کنه و ….   قسمت اول رمان گاهی دست ما نیست روی صندلی همیشگیش کنار پنجره کلاس می نشیند و به روبرو خیره می شود. خانم همتی؟ دستپاچه بلند می شود ، نگاهي به اطرافش مي اندازد و کمی با فاصله از درسخوان ترین پسر کلاسشان مي ایستد سلام سلام از بندست. .. ببخشید… مثل اینكه ترسوندمتون. سرش را پایین مي اندازد… تو فكر بودید خدایي نكرده اتفاق بدي كه نیفتاده؟ چیز مهمي نیست… با من كاري داشتید؟ غرص از مزاحمت … گویا بچه ها دست نوشته های شما رو تو زیراکس گم کردن… میان صحبتش میاید: مهم نیست آقای زارع…پیدا میشه بله انشاالله… البته تا اون موقع می تونید از اینها مطالعه کنید…هرچند به کاملی نوشته های شما نیستن … و جزوه قطوری را به سمتش می گیرد نیازی نبود … خودم زیراکس مي كردم مردد به صورت خندان اما محجوب او نگاه مي كند و بالاخره جزوه را مي گیرد ، تشكري مي كند و بعد از رفتن اوبفرمایید ، تعارف نكنید سرجایش مي نشیند و زیرچشمي به او كه یك ردیف پایینتر مي نشیند زل مي زند… زارع از دانشجویان نمونه و   محبوب ورودي و پسري پایبند به اصول اخلاقي بود و دو سه ماهي بود كه در نخ نازگل بود و به هر نحو و بهانه اي سعي در نزدیك شدن به او را داشت … اما تلاشش تا به امروز بي ثمر مانده بود. سرش بر مي گردد و نگاه نگاه نازگل غرق..
دانلود رایگان رمان پریناز از پریا ایوبی
خلاصه کتاب
<p>سرشو انداخت پایین بیمار شما رفته توی کما  با دستام زدم روی سرم حس کردم سرم سنگین شد و دستام سرد شد  پریناز: چه مدت دکتر؟ چه مدت طول میکشه برگرده؟ بستگی داره، شاید یک روز، یک هفته، یک ماه، یا شاید ده سال اما امیدتون رو از دست ندید توکل به خدا و رفت ; تکیه به دیوار سر خوردم مادرش غش کرد
یه کاری دست خودم میدم  زار میزدمو میگفتم ; پریناز: رهام ،میخوان تو رو ازم بگیرن تا دو روزه دیگه فرصت دادن ترو خدا چشماتو باز کن هق هقم بلند شده بود نگاه اخرو به رهام انداختم یک قدم برداشتم که برم بیرون که خشکم زد برگشتم ببینم درست دیدم  دستت; دستتو تکون دادی; الهی فدات شم  پریناز: دکتر; دکترا روی سرش بودن از خوشحالی اشک شوق میریختم مادرش رفته بود نماز شکر بخونه و پدرش همش خدا رو شکر میکرد
لباس استریل پوشیدمو رفتم داخل اتاق ; دستمال مرطوبی از پرستار گرفته بودم که صورت و دست رهامو تمیز کنم ; دستمالو از داخل جلدش در اوردم و رفتم کنارش ایستادم ; اروم و نوازش وار روی صورتش میکشیدم ; داشتم به حرکتم ادامه میدادم و باهاش حرف میزدم گفتم که بی صبرانه منتظر دیدن چشماشم و دلم براش تنگ شده
اروم پلکشو باز کرد ; با دیدن اون دو تا تیله مشکی قلبم ریخت ; با نگاهش فهمیدم خیلی بیشتر از اونچه که فکرشو میکردم دلتنگشم از خوشحالی نمیدونستم باید چیکار کنم و چجوری خوشحالیمو نشون بدم، اما این اشک های شوقم بود که خوشحالیمو نشون میداد ; پریناز:الهی فدات بشم، قربون چشمات برم ،و بعد چند دقیقه حرف زدن با رهام که البته فقط من حرف میزدمو اون نگاهم میکرد ناراضی از اتاق بیرون اومدم
هر دفعه که میرم پیشش به خودم قول میدم که گریه نکنم اما اشک های سمج با من ساز مخالف میزنن ; دکترا گفتن اگه تا ۱۰ روز دیگه سطح هوشیاریش بالا نیاد و به هوش نیاد طبق کارت اهدا عضوی که گرفته اعضای بدنشو اهدا میکنن! مادر توی این یک ماه اندازه ده سال پیر تر شده  پدرش کمرش خم شده نمیدونم به حال کدوم اشک بریزنم سی و هشتمین روزیه که خیره به شیشه اتاقش موندم اما
دانلود رمان سفر بی پایان از نرگس نعمت زاده
خلاصه کتاب
ماجرا از اونجایی شروع میشه که سه دوست، به نام های بهار، نفس و نيلوفر که در دوران شیرین دانشجویی به سر می برن، تصمیم می گیرن سریک لجبازی بچه گانه، به سفر برن.سفر به ویلایی نفرین شده در شمال کشور. همه چیز داشت خوب پیش می رفت تا اینکه کم کم ویلا، اون روش رو بهشون نشون می ده. در همین حین، دو برادر به نام های هیراد و بهار هم پاشون به اون ویلا باز میشه و همگی تا سی و دو روز، اسیر ویلای طلسم شده می شن. .
دانلود رمان ساعت ۲۵ از نرگس نعمت زاده pdf
خلاصه کتاب
می تونی چشماتو باز کنی. پلک هام رو با اکراه از روی هم برداشتم.چند بار پلک زدم تا بتونم خودم رو واضح ببینم. به جلو متمایل شدم. خوشگل شده بودم. همونی که توقع داشتم،ساده و شیک. مادرم با خوشحالی اومد پیشم و گفت: مثل ماه شدی بهار. مبارکت باشه. به زور لبخند زدم و گفتم:مرسی مامان. هرکسی که تو آرایشگاه بود اومد و بهم تبریک گفت. از جمله نفس و نیلوفر. می دونستن اصلا خوشحال نیستم. واسه همین اونا هم از تهدل خوشحال نبودن و فقط نقش بازی می کردن. نفس هم خوشگل شده بود. مثل عروسک. نیلوفر هم همینطور. اما خب نیلوفر خیلی خانم تر از ما به نظر میومد.مریم خانم، مادر شخصی که تا ساعاتی دیگه قرار بود بهطور رسمی همسرم شه، جلو اومد و با لبخندی مهربونگفت: خیلی ناز شدی عروس قشنگم. انشا الله… خوشبخت شی. باز هم با لبخندی زوری بغلش کردم و گفتم:ممنون مریم خانم.
دانلود رمان به جنونم کشاندند مهسا رمضانی و دل آرا دشت بهشت
خلاصه کتاب
رهام سال ها پیش گرفتار تهمتی شد که زن برادرش مسبب آن بود و دلیلی شد برای رفتن او از خانه پدرش, در طی رمان از گذشته باخبر میشویم. حالا رهام برگشته, آن هم به همراه نامزدش ماریا تا هم رفع اتهام کند و هم قلب پدرش را به دست بیاورد…
ورود کاربران

لیست مترجمین
Translation - List
درباره سایت
دانلود کتاب رمان های جدید ایرانی و خارجی
آخرین نظرات
  • حدیثخیلی قشنگ بود موضوع خاصی داره ولی واقعا داستانش زیباست...
  • Pariiiسلام. از پارت ۲۰۱ رمان برزخ سرد میشه تا حدود ۱۰۰ پارت نیست. بعد از پارت ۳۰۱ دوبا...
  • adminسلام از بخش تماس با ما به آیدی نوشته شده پیام بدین...
  • samiehسلام من مبلغ رو پرداخت کردم و کسر شد ولی دانلود نمیشه؟!...
  • adminلطفا به آیدی نوشته شده در صفحه تماس با ما پیام بدید...
  • نصیریمن فایلو خریداری کردم ولی لینک مشکل داره...
  • ناشناسعالیییییی...
  • بهارخیلی رمان قشنگیه حیف که رمان دیگه ای از این نویسنده پیدا نکردم...
  • ناشناسخیلی مزخرف بود خانم یه ذره با حوصله ،یه ذره دقیق این چیه آخر نتونستم سنون بفهمم...
  • نگیناسم جلد دوم چیه؟...
ابر برچسب ها
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.