نایس رمان
دانلود رمان جدید
دانلود رمان پروا از آمنه احمدی
خلاصه کتاب
قلبم دیوانه‌وار می‌کوبید و مثل موشی که دنبال لانه موش باشه دنبال راه فراری بودم. صداهای اطرافم مثل مته روی اعصابم بودند، ضعف عصبی وجسمی بهم غالب شده‌ بود. مثل روح سرگردانی بودم که نمی‌دونستم کجام و چیکار می‌خوام بکنم، قلبم تند و نامنظم و بلند کوپ… کوپ… می‌تپید. اصلاً نمی‌دونم چرا و چطوری توی هچل افتادم؟!
دانلود رمان بد سرنوشت از لبخند زمستان
خلاصه کتاب
رمان در مورد دختری مظلوم و ساده به اسم یاسمن هستش که نا خواسته پا روی این جهان گذاشته بود و الان هم زندگیش تحت تاثیر گذشته اش قرار گرفته بود…. زندگیه سختی را گذرانده بود و حالا یکی از بهترین روز های زندگیش بود مهمانی که نا خواسته پا رو ی این زندگیه اجباریش گذاشته بود الان کل دنیایش بود حس مادر شدن کام تلخ این روز هایش را شیرین می کرد گناهش فقط عاشقی بود و بس اد مرد زندگیش را عاشقانه می پرستید و دوستش داشت اما افسوس که مرد رو یاهایش راهی جز عشق و عاشقی را در پیش گرفته بود و بهش بی اعتماد بود و این یعنی بالا ترین درجه ی بی اعتمادی که هر دو را به سوی تباهی می کشاند نمی دانست زندگی با او و شریک زندگیش و این فرشته ای که دو ساعت پیش چشم به این جهان بی معرفت گشوده بود چه بازی هایی می کند اما به یقین همین طفل هم اگه به میل خودش بود هیچ گاه پا تو این کرخ ی خاکی نمی گذاشت.
دانلود رمان در حصار گذشته از صدیقه سادات محمدی (نگار)
خلاصه کتاب
صدای فرگل در فضای خانه پیچیده بود. مدام خواهر دوقلویش نازگل را صدا می زد. این دو خواهر انگار فقط زمان تولدشان مشترک بود ، نه ظاهرشان شباهتی بهم داشت نه رفتارشان. فرگل چشم عسلی و سفید پوست بود ،با موهای بور و فرفری. نازگل اما چشمهایش به سیاهی شب و گندم گون با موهای لخت و پرکلاغی. هرچقدر فرگل متین و باوقار بود ،نازگل تخس و بی پروا بود. – نازگل… من ده دقیقه دیگه راه میوفتم، تو هنوز بیدار نشدی. د پاشو دیگه دختر. نازگل کلافه بالش رو روی سرش گذاشت تا صدای فرگل کمتر اذیتش کند ،با غرولند گفت: – عه چقدر گیر میدی فرگل سر صبح، باشه بابا الان میام دیگه.
دانلود رمان برج زهرمار و دخترشیطون بلا ۲ از کیانا بهمن زاد
خلاصه کتاب
گفتن او عشق من نیست اما من باور نکردم گفتن در جست و جوی عشقت نباش اما من تسلیم نشدم حکم فراموش شدنت قابل امضا نبود هضم نبودنهایت قابل انکار نبود جنگیدمو ماندم تا شاید روزی پیدا شوی پیدا کردنت زمان برد اما پیدا شدنت سخت ماند و این بود سرانجام عشقمون یکی بود دیگریم هست اما روزگاری برای ما نبود:)
دانلود رمان نفیسه از نفیسه عبدالهی
خلاصه کتاب
ای خدا چرا این سایت لعنتی بالا نمیاد. هی داشتم زیر لب غر می زدم و از استرس با انگشتانم به میز ضربه می زدم.اینقدر به میز ضربه زدم که صدای مامان در اومد. مامان:ای بابا نفیسه هی به میز نزن اعصابم بهم ریخت . -خب مامان چی کار کنم دارم از استرس میمیرم . این سایت لعنتی هم بالا نمیاد انگار می خواد جون به مرگم کنه. نیلوفر که تا الان داشت به حرف های من و مامان گوش می داد با آرامش دستم رو بین دستاش گرفت و با آرامش ترین لحن گفت:خواهر گلم برای چی استرس گرفتی فوقش اگر هم قبول نشدی فدای سرت بعدشم چون الان دانشجو های زیادی توی سایت هستن سایت شلوغه.امیدت به خدا باشه من مطمئنم تو امسال قبول می شی و توی دانشگاه تهران درس می خونی.
دانلود رمان بانوی دورگه از دل آرا فاضل
خلاصه کتاب
سیگاری که بین انگشت هام بود رو، توی جاسیگاری خاموش کردم، و به خاموش شدنش چشم دوختم. بعد از چند ثانیه که کلا داشت خاموش میشد و جرقه های قرمز رنگش به خاکستر تبدیل میشدن، نگاهم رو ازش گرفتم و به تلویزیون دوختم. قبلنا تو گذشته های خیلی دور وقتی که بچه بودم فکر میکردم آدما توی تلویزیون زندگی میکنن و به داخل تلویزیون وارد و خارج میشن و خیلی دلم می‌خواست وقتی بزرگ شدم بتونم برم داخل تلویزیون و اونجا زندگی کنم. نیشخندی به فکر های احمقانه خودم زدم…دنیای بچگی هم برای خودش عالمی داشت. تمام حواسم رو به اخبار پخش شده از تلویزیون دادم، این روزا خبرهای تحریم و تورم از سوی دولت های غرب همه جا پیچیده!. پوفی کشیدم، دست بردم و خواستم گوشیم رو از روی میز بردارم که زنگ خورد. به صفحه‌ش نگاه کردم که اسم (خربزه ۲) همون هلیا وسط صفحه خودنمایی میکرد.جواب دادم
دانلود رمان تازیانه باران از سلمه دادگر
خلاصه کتاب
میگویند گذشت زمان می تواند مرهمی باشد برای تک تک زخم هایی که جبر ناجوان مردانه ی روزگار بر دلت کاشته اما من میگویم گذشت زمان نه تنها مرهم نمیشود بلکه هر روز با بی رحمی بیشتر زخمی بر زخم های قبلی میگذارد آری جان من هیچ وقت به گذشت زمان دلخوش مکن ،لبخند بزن گرچه بی دلیل باشد و سعی کن در لحظه شاد باشی زیرا شاد زیستن بزرگ ترین انتقامی است که میتوان از زندگی گرفت زیرا هنوز نفس میکشیم،گرچه به دلخواه نباشد زنده ایم و محکوم به زندگی کردن،زنده ایم و باید زندگی کنیم آنچه را که به لاجبار نام زندگی نهاده ایم…
دانلود رمان بغض من عشق او از نگین یزدانی
خلاصه کتاب
آمدی و با گرمای وجودت، دستانم گرم شد نفس هایم وصل نفس هایت بود جانم فدایت بود.. تا این که مرا متهم خواندی وازمن فاصله گرفتی زمانی که متوجه اشتباه خود شدی برگشتی حال من آن آدم سابق نیستم وتو باید تاوان حکم بی گناهی ام را بدهی
ورود کاربران

لیست مترجمین
Translation - List
درباره سایت
دانلود کتاب رمان های جدید ایرانی و خارجی
آخرین نظرات
  • حدیثخیلی قشنگ بود موضوع خاصی داره ولی واقعا داستانش زیباست...
  • Pariiiسلام. از پارت ۲۰۱ رمان برزخ سرد میشه تا حدود ۱۰۰ پارت نیست. بعد از پارت ۳۰۱ دوبا...
  • adminسلام از بخش تماس با ما به آیدی نوشته شده پیام بدین...
  • samiehسلام من مبلغ رو پرداخت کردم و کسر شد ولی دانلود نمیشه؟!...
  • adminلطفا به آیدی نوشته شده در صفحه تماس با ما پیام بدید...
  • نصیریمن فایلو خریداری کردم ولی لینک مشکل داره...
  • ناشناسعالیییییی...
  • بهارخیلی رمان قشنگیه حیف که رمان دیگه ای از این نویسنده پیدا نکردم...
  • ناشناسخیلی مزخرف بود خانم یه ذره با حوصله ،یه ذره دقیق این چیه آخر نتونستم سنون بفهمم...
  • نگیناسم جلد دوم چیه؟...
ابر برچسب ها
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.