خلاصه کتاب
گرول هیچ وقت چیزی برا خودش نداشته، حتی هیج وقت جرأت نکرده در مورد داشتن چیزهای گرانبها رویایی ببینه. اون پسر حرومزاده ی ناخواسته ای بود که همیشه مجبور بود به پس مونده های دیگران راضی باشه. و حالا چیزی رو كه همین چند هفته پیش از دسترسش خارج بود، بهش دادن، شخصی كه حتی از دور اجازه ی تحسینشم نداشت، یكی از با ارزش ترین دارایی هاش. جلو پاش انداخته شد چون اون همونی بود که بود، چون مطمئن بودن که گرول میشکندش. گرول مجازاتش بود، سرنوشتی بدتر از مرگ، راهی برا رسوندن مجازات نهایی به پدرش که اونا رو خیلی عصبانی کرده بود کارا همیشه دختر خوبی بود ولی این ازش محافظت نکرد. اسم واقعی*اون شخص رو نمی دونست.مردم تو روش گرول صداش میکردن وپشت سرش بهش میگفتن حرومزاده. هردوتاش اسم هایی بودن که احتمالا خودش برا خودش انتخاب نکرده بود.چشمای گرول خالی بود، آینه ای بود که ترس کارا رو به خودش برمیگردوند.
https://niceroman.ir/?p=5087
لینک کوتاه محصول: