خلاصه کتاب
_میخوام فردا انجامش بدی . ی توت فرنگی از توی ظرف برداشتم و گفتم : _ار یو فاکینگ کیدینگ می ؟! بلند شدم و همینطور که خونش رو دید میزدم گفتم : _من و اینجوری نبین ، سرم خیلی شلوغه ،فردا نوبت یک نفر دیگست، اگه قراره کارت جلو بیوفته باید سر کیسه رو شل کنی لیدی . سرش رو به عقب برد و با لحن نه چندان گرمی گفت : _اینقدر هرزه بازی درنیار نیسل ، همین الانشم بیش از اندازه خرجت کردم . توت فرنگی داخل دهانم رو قورت دادم و رفتم سمتش ،دستم هام رو محکم روی میز کوبیدم و خیره شدم توی چشم هاش : _من با کارم رسما دارم با جونم و ازادیم بازی میکنم ، دختر ها و زن های امثال تو که زیرخواب مردهایی به سن پدرهاشون میشن تا پولشون و بالا بکشن باید اسم خودشون رو بزارن هرزه ، نه من ک فقط میرم الت چند تا پیر مرد و بلند میکنم تا زن هاشون بیان مچشونو بگیرن .
https://niceroman.ir/?p=5486
لینک کوتاه محصول: