خلاصه کتاب
بزرگترین اشتباهم این بود که عاشق شوهرم شدم. اون قدر اروم اروم چهار دست و پا بهم نزدیک شده که حتی متوجه ی وقوعش نشدم تا رسید. هر بار که من رو میبوسید......هر بار که لمسم میکرد، فکر میکردم همون احساس من رو داره. تا اینکه بهم ثابت کرد اشتباه میکنم. کامیکاز مرده بود پس دیگه نیازی به حمایتش نداشتم. الان تمام چیزی که میخواستم طلاق بود. مردی رو پیدا خواهم کرد که همون جور که لیاقتش رو دارم عاشقم بشه، که دوتا غریبه نمیاره خونه فقط برای اینکه اذیتم کنه. بهش نیاز نداشتم. حالا وقت شروعی مجدد بود.
https://niceroman.ir/?p=4758
لینک کوتاه محصول: