خلاصه کتاب
باد تندی وزید و بوی خون در هوا هم صدا با تار موهای لختش پخش شد. دستش را روی دماغش گذاشت و حینی که به توده نزدیک میشد غر زد:
_ آه این دیگه چه کوفتيه بوی سگ مرده می ده!خم شد و با سر چوب پارچه ی روی توده را کنار زد. شاخه از دستش توی آب افتاد و
توده ی بوگندو را تکان داد. هراسان قدمی به عقب برداشت. سکندری خورد و روی زمین افتاد. لب هایش شوکه تکان خوردند.
این این یه جنازه است! سیب گلویش وحشت زده تکان خورد. از صدای موزیکی که زیر گوشش پخش شد جیغ بلندی کشید
و از جا پرید. دستش را روی برگ های کناری روی زمین کشید. موبایل را از لای برگ ها برداشت و شوکه به صفحه اش نگاه کرد.
اسم اوتاکو مدام روی اسکرین موبایل روشن و خاموش میشد. موبایل بین دست هایش می لرزید.
https://niceroman.ir/?p=3989
لینک کوتاه مطلب: