آخ جون … از خوشحالی کف دوتا دستامو به هم زدم و پریدم هوا … بابا از حرکتم خنده اش گرفته بود! بابا … خیلی خب حالا دختره ی گنده خجالت بکش مثل بچه ها بالا و پایین می پره! آخه خیلی خوشحالم خیلی وقت بود که دلم هوای باغو کرده بود … در ضمن دلمم واسه ی گلنار و الهه خانوم و حاج حسین خیلی تنگ شده!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.