خلاصه کتاب
تو جلد اول رمان خوندیم که هستی و سپهر بعد از سختی هایی
بهم رسیدند اما دوباره یک سو تفاهم یک غروریک سرنوشت یک تقدیر
باعث جدایی آنها شد مقصر کی بود؟ هستی،سپهریا یا غرور و خود
خواهی یاتقدیر؟مقصرها زیاد بودن اما تنها مقصر واقعی عشق بود….
اگر عشق نبود به کدامین بهانه می خندیدیم و می گریستیم؟
کدام لحظه ناب را اندیشه می کردیم؟
چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
آری بی گمان پیش تر از اینها مرده بودیم, اگر عشق نبود. “دکتر شریعتی”
https://niceroman.ir/?p=1364
لینک کوتاه مطلب: