نگاهش کردم زیبا ترین بود جوری که در مهمانی میخرامید و راه میرفت همه چشمشان به دنبالش بود او زیباترین و پولدار ترین دختر شهر و
از همه مهم تر دختر نابودگر من بود باید به دستش می آوردم و اورا به آتش میکشیدم اورا صیغه کردم و
جلوی خانه پدرش در ضیافت آبرو داریش رهایش کردم.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نایس رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! - پشتیبانی وبسایت گروه فریا
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.