خلاصه کتاب
مامور مخفی که برای پرونده قتلش برمیگرده جایی که متولد شدهولی با شروع پرونده راز هایی فاش میشه که جون چندین نفرو به خطر میندازه….!مقدمهنمی دونم چند تا کوچه رو دویدم یا حتی چقدر ازشون دور شدم فقط کوچه هارو پشت سر هم رد میکردم!دستمو روی شکمم فشار دادم دیگه از این همه درد خسته شدم حتی طاقت دویدنم ندارم روی زانو افتادم نگاهمو به زخمم انداختمقراره چی میشه؟مرگ یا زندگی؟زندگی منم درست مثل اونا شد…با سرفه چندین قطره خون از دهنم بیرون ریخت خونی که از دهنم میومدو پاک کردمنگاهمو به کفشای آبی اسپرتش انداختم با دستش سرم و بالا آورد_به این زودی می خوای بری کمیسرم؟ …)
https://niceroman.ir/?p=4180
لینک کوتاه مطلب: