خلاصه کتاب
در این جلد مهمان های دوزخی پا به داستان میزارند اما وقتی شیطان پا به جایی بزاره چه اتفاق هایی می افته؟به نقطه ای از دیوار خیره میشم دیگه هیچ تقلایی برای باز شدن دست هام نمیکنم آروم و ساکت فقط به یک نقطه خیره میشم مثل کار هر روزم «به نظرم دیگه آروم شده دست هاش رو باز کنیم ؟»
دکتر سری تکون میده و میگه:« نه هنوز زوده چند هفته از آروم شدنش بگذره»
پرستار: «طفلکی جوونه خیلی دلم براش میسوزه »
صدای حامد توی سرم میپیچه:« یگانه سکسکه نکن صداتو میشنون»
https://niceroman.ir/?p=3142
لینک کوتاه مطلب: