خلاصه کتاب
صدای آهنگ آنشرلی بلند شد, سرم داشت منفجر می شد . دستم رو از زیر پتو بیرون آوردم و روی عسلی کنار تخت کشیدم .صدا لحظه به لحظه داشت بلندتر می شد و من لحظه به لحظه عصبی تر می شدم . بالاخره دستم خورد به گوشیم ... داستان قرار نبود در مورد دختری به اسم ترساست… که توی کنکور موفق نمیشه و تصمیم می گیره برای ادامه تحصیل بره خارج از کشور… ولی باباش رضایت نمیده و ترسا برای راضی کردن باباش یه نقشه می کشه…
https://niceroman.ir/?p=6
لینک کوتاه مطلب: