خلاصه کتاب
بیخیال اشکها که دانه دانه می چکند و با جوهر قلم آغشته می شوند. مگر مهم است؟
اصلاً آنقدر گریه کن، که سیل بیاید. این آدم های کور بازهم نخواهند فهمید…
بی خیال فکرهایی که در سرت می چرخند. روزی برای هر کدام راه حلی خواهی یافت. آن زمان می ایستند و آن وقت نوبت توست که بچرخی، آنقدر که در اقیانوس افکارت حل شوند…
https://niceroman.ir/?p=2762
لینک کوتاه مطلب: