لینک دانلود این رمان به درخواست نویسنده رمان حذف گردید.
خلاصه کتاب
سفته ها را از پاکت بیرون میکشم و روی میز می اندازم. قول نامه و تفاهم نامه را هم از گاو صندوق بیرون می آورم و روی صندلی پشت میز مینشینم. پاکان بی خداحافظی رفته بود و تلما، فقط موهایم را شکوفیده بود و با بغضی سرکوب شده راهی شد. دیگر نمی خواستم به اقامتم در این خانه ادامه بدهم. همین که مسبب دعواهای بین تلما و پاکان میشدم، آزارم می داد. زندگیشان بدون حضور من هم می توانست بهتر باشد. بدون دعوا، بدون جانبداری، بدون حضور فرزند تلما از همسر سابقش. بی انصافی بود! حضور پاکان در زندگی ام آنقدر پررنگ بود که نمیشد نادیده اش گرفت. من هرچه در این سال ها به دست آورده ام به لطف او بوده.
https://niceroman.ir/?p=2468
لینک کوتاه مطلب: